محل تبلیغات شما

نلی موویز



داستان درباره ی سه پادشاهیه. قدرتمندترین و ثروتمندترین پادشاه، پادشاه رانگسیمونه که بر سرزمین کاسیت فرمانروایی میکنه . پادشاه رانگسیمون با هدف دسترسی به مسیر دریایی و اتحاد با سرزمین تانتا، درخواست ازدواج با پرنسس مونیسالا را میدهد. با شنیدن خبر اتحاد این دو سرزمین، حکومت پانتولات احساس خطر میکنه. سالهاست این سه حکومت با ترس از اینکه دو حکومت دیگه باهم متحد بشن زندگی میکردن. از طرف دیگر پرنسس مونیسالا مخالف ازدواجه چون داستان های وحشتناکی درباره ی بیرحمی شاه رانگسیمون شنیده پس تصمیم میگیره فرار کنه ولی در مسیر فرار در دام شاهزاده تیوتیتورن از سرزمین پانتولات می افته. وقتی پادشاه رانگسیمون خبر ناپدید شدن پرنسس مونیسالا را میشنوه و میفهمه که این موضوع با سرزمین پانتولات مرتبطه، تصمیم میگیره، پرنسس تاسیکا را به عنوان گروگان از سرزمین پانتولات را به ولی کم کم نه یک دل که صد دل عاشق پرنسس تاسیکا میشه درحالی که پرنسس تاسیکا ازش متنفره

 


نلی موویز

خانواده بوسابا از هم پاشیده و اون دیگه کسی رو نداره از طرفی بی خانمان شده ، بوسابا عامل بدبختی که توش گیر کرده رو دیدان، صاحب تاکستانی در یکی از روستاها میدونه، طی نقشه ی مزخرفی که پیش خودش کشیده اقدام میکنه. نقشش اینه به تاکستان بره، مخ دیدان رو بزنه، کاری کنه دیدان دلباخته و عاشقش شه ، باهاش ازدواج کنه ، طی یه حرکت چریکی اموالش رو بالا بکشه و بشینه یه عمر به ریش دیدان بخنده .اینجوری هم انتقام خانوادش رو میگیره، هم به پول میرسه، ولی در ابتدای کار به اشتباه یکی دیگه رو تور میکنه

 


نلی موویز

لئو یا همون لاویتا یه مدل مشهوره که وقتی خبر شکست عشقیش با دوست پسرش پخش میشه دست به خودکشی میزنه ولی نجات پیدا میکنه. اما بخشی از خاطراتش رو از دسو میده و در تلاشه تا حافظش رو به دست بیاره. برای همین به یه شهر شمالی میره تا به دور از هیاهوی خبرنگارا و در آرامش به زندگیش برسه. از طرف دیگه پاوات که یه معلم پیانو هست و اونم شکست عشقی خورده و قلبش هم خیلی هم سالم و قوی نیست به دنبال آرامش به اون شهر میاد. حالا این دوتا نفر که هر کدوم یه مشکل دارن، یکی بدون حافظه و دیگری با مشکل قلبی سر راه هم قرار میگیرن و پاوات به لئو کمک میکنه تا حقیقت رو پیدا کنه.
 

نلی موویز

داستان درباره دو دختر ، دو دوست خیلی صمیمی هستن که بعد از بزرگ شدن نسبت به هم حسادت و کینه داشتن تا به حدی که این حسادت به معشوقه هاشون کشیده میشه و تصمیم میگیرن برای به هم ریختن زندگی همدیگه هرکاری بکنن .

 


نلی موویز

قصه از جایی شروع میشه که بوو متوجه خیانت دوست پسرش با دختری به اسم ویتینی میشه و تصمیم میگیره اونو ترک کنه ؛ ویتینی یه دختر بیمار روانی که توسط برادر بیمار تر از خودش به اسم تون محافظت و مراقبت میشه  ، تون برای اینکه فکر میکنه بوو مانع خوشبختی خواهرشه تصمیم میگیره با نقشه وارد زندگی اون بشه و بتونه به یه طریقی زندگی اونو منحرف کنه ، بوو که با قلبی شکسته برمیگرده تایلند یه شب میره کلوب شبانه که از قضا اونجا درگیر یه باند مواد فروش میشه که توسط تون نجات پیدا میکنه اما تون با دروغی که به پدر بوو میگه ، پدرش اونو مجبور میکنه که با تون ازدواج کنه و

 


نلی موویز

دیمی ، پسر پولدار و جذابیه که خلق و خوی گرمی داره . نیچا دوست دختر اون ، یه مدیر جدیه ، دیمی با اینکه تو رابطس ولی هنوزم دست از ولگردی برنمیداره و هنوزم با بقیه دخترا ، که از شرکت دوست دختر خودش نیچاس رابطه داره ، اما این تا وقتی ادامه داره که نیچا همه چیو میفهمه و .

 


نلی موویز

پیوم دختری از یه خونواده خدمتکار که تو کاخ جائو خان زندگی میکنن و قراره به زودی با عشق بچگیش ازدواج کنه ، جائو یه مرد روانی که علاقه زیادی به رابطه خشن داره و از بس پولداره هیچ زنی تابحال بهش نه نگفته، از طرفی صاحب زنی هست که بارداره ، اما زنش یه زن شکاک و بد دل هستش که حق ورود و خروج هیچ کدوم از خدمتکاراو به کاخ نمیده ، که از قضا پیوم بر حسب اتفاق باجائو خان ملاقات میکنه که جائو خان در یک نگاه عاشق پیوم میشه ، اما پیوم عشق جائو رو رد میکنه که جائو با یدن پیوم اون رو مال خودش میکنه ، این رابطه مخفیانه شروع میشه و ادامه پیدا میکنه تا اینکه پیوم از جائو حامله میشه و پیوم بخاطر شرمی که از عشقش داشت خودکشی میکنه و تمام این اتفاقات جلوی چشم خواهر پیوم یعنی پیکول اتفاق میوفته که پیکول با نفرتی که از کاخ جائو داشت با نقشه انتقام برمیگرده

 


نلی موویز

ماجرا درمورد مردیه که پدر و مادرش به صورت بیرحمانه کشته میشه و  تصمیم میگیره بدون توجه به قانون، خودش عدالت رو برای خونواده اش اجرا کنه ولی یهو به جرم قتل پدرِ دختری که دوستش داره دستگیر میشه و به یه سازمان مخفی فرستاده میشه تا به عنوان یه قاتل آموزش ببینه تا افراد شرور رو به صورت غیر قانونی از بین ببره ولی وقتی میفهمه همه ی این ماجراها، به دلیل این سازمان مخفیه، تصمیم میگیره نقشه های شیطانی سازمان رو افشا کنه ولی

 


نلی موویز

داستانِ انتقامِ دختری میلیاردر به اسم "پالای" است که به طور ناگهانی همه چیزشو از دست میده. پدرو مادرش در حادثه ای کشته میشن و تمام اموالش به خاله و دختر خاله اش میرسه. ماجرا از جایی شروع میشه که "پالای" تصمیم میگیره برای گرفتن انتقام خون پدر و مادرش، از نامزد دخترخاله اش که مرد جوانی به اسم "سیوا" است، استفاده کنه. "پالای" با رو کردن مدرک محرمانه ای بر علیه پدرِ " سیوا"، "سیوا" رو مجبور میکنه که طبق نقشه اش پیش بره. حالا "سیوا" تو بازی "پالای" تبدیل به یه مهره شطرنح میشه. ولی اوضاع به همین سادگی پیش نمیره. کم کم احساسات بین "پالای" و "سیوا" به عشق تبدیل میشه و همه چی پیچیده میشه و زمانی "پالای" متوجه احساساتش میشه و تصمیم میگیره همه چیزو ببخشه که دیگه کنترل اوضاع از دستش در رفته 

 


نلی موویز

بعد از افتادن از درخت و شش ماه توی کما بودن. آلیس الان از حافظه ی ماهی گلیش عذاب میکشه.اون در حقیقت خیلی فراموشکار شده وهی یادش میره که با دوست پسرش بهم زده تازه نه یه بار بلکه ۱۴بار بهم زدن.هر بار که از خواب بیدار میشه همه چیز یادش میره حتی فویو رو، کسی که اونو قهرمان خودش میدونه.اما دانش آموز جدید که به مدرسشون اومده و اسمش استون به آلیس قول میده که هر روز درباره ی چیزهای گذشته که آلیس یادش نیست نوشته ای بهش بده اما چرا؟ واین که آلیس کدومو انتخاب میکنه قهرمانشو یا کسی که گذشتش رو که یادش نیست هی به یادش میاره؟و حالا این که چی در انتظارشونه وقراره چی بشه رو با دنبال کردن سریال بفهمید.

 


نلی موویز

این سریال درباره داستان دوتا مرد دوقلو هست به نام های واتت و روت که از همدیگه جدا شدن و هر کدام یک زندگی کاملا متفاوتی رو در پیش گرفتن یکی از دوقلو ها به یک جامعه کاملا سطح بالا تعلق داره و در یک شهر بزرگ زندگی میکنه درحالی که اون یکی در یک جامعه متوسط ولی با زندگی خوب در اون سر کشور داره روزگار میگذرونه وقتی که واتیت پسری که در شهر بزرگ بوده توسط شخصی دچار سانحه میشه؛پدر از روت میخواد که به جای اون برادر مریض زندگیشو به عهده بگیره و تظاهر کنه که اون واتیت (برادریه که اصلا نمیشناستش)و کسی رو که برادرش رو کشته پیدا کنه بازیگر اصلی زن ،مایتینی کسیه که عروسه واتیته ولی نامزدیشون فقط بر اساس مسائل تجاری بوده و نه از روی علاقه .وقتی که برادره جایگزین میشه ،دختره اصلا متوجه این جابه جایی نمیشه و به هر صورت باهاش ازدواج میکنه ، ولی درنهایت دختر متوجه میشه که همسرش مردی کاملا متفاوت از کسیه که نامزدش شده بوده.و درنهایت به ارومی بخاطر اخلاق متفاوت روت عاشقش میشه .
 

نلی موویز

داستان درباره ی شرکت تدبیر است که توسط آقای رابِرت مدیریت میشه. این شرکت، زن ها رو برای یه مرد، به یه خانم کامل تبدیل میکنه. آقای رابِرت بهشون همسر ایده آل میگه. چالادا دختری از یه خانواده ی متوسط است که توسط این شرکت آموزش دیده و به یه خانم بی عیب و نقص تبدیل شده. ماجرا از جایی شروع میشه که آقای رابرت، تصمیم میگیره که چالادا را به مردی به اسم کَسِدیت معرفی کنه چون به نظرش چالادا براش مناسبه واسه همین، کَسِدیت رو دعوت میکنه که به شرکتش بیاد و از خدماتش استفاده کنه. از نظر کَسِدیت این خدمات خیلی خنده دار میاد و به عنوان یه بازی قبول میکنه و با چالادا آشنا میشه ولی خیلی طول نمیکشه که دیگه این موضوع براش بازی نیست و عاشق چالادا میشه ولی نمیدونه که آیا چالادا واقعاً دوستش داره یا همش بخاطر این برنامه و شغلشه ….

 


نلی موویز

پو پسر بزرگ صاحب شرکت خودرو سازیه. اون یه آدم خوشگذرون ، بیکار و علافه که فقط بلده پول باباشو خرج کنه. در طرف دیگه داستان مینا یه دختر سخت کوشه که تو کالج فنی حرفه ایی درس مهندسی مکانیک میخونه، ویراوات و ترانون دو هم کالجی مینا ، سخت عاشق اونن ولی بروز نمیدن، روزی پو از دختر یکی از ثروتمندای بانکوک خواشتگاری میکنه و جواب رد میشنوه  ولی طی سوءتفاهمی یه عده میریزن سرش و کتکش میزنن و مینا جونش رو نجات میده. پدر پو با دیدن مینا و اینکه میتونه از پس پسر ناخلف این آقا بربیاد به مینا پیشنهاد میده به عنوان عروس و همسر آینده پو توی شرکتشون کار کنه ولی مینا ویراوات رو دوست داره، تا اینکه طلبکارا میریزن خونه مینا و تهدید به مرگشون میکنن و مادر مینا راهی بیمارستان میشه ،مینا که پول کافی نداره مجبور میشه پیشنهاد پدر پو رو قبول کنه ولی وقتی میره  تو شرکت تازه متوجه میشه ترانونی که شیفه اونه در اصل برادر پوئه.

 


نلی موویز

داستان درمورد مرد ثروتمند و شهری به اسم سانگپائو و دختری جنگلی به اسم میودی است. یکی از علایق سانگپائو شکار کردنه. اون همیشه با دوست صمیمیش که پدر میودیه برای شکار به جنگل میره. داستان از جایی شروع میشه که یک روز که سانگپائو با پدر میودی برای شکار به جنگل میرن، یه ببر بهشون حمله میکنه و درنهایت پدرمیودی توسط ببر کشته میشه ولی قبل از مرگش به سانگپائو وصیت میکنه که مراقب دخترش باشه و میودی رو با خودش به شهر ببره ولی همه چی به همین سادگی که سانگپائو فک میکنه پیش نمیره چون میودی، سانگپائو رو مقصر مرگ پدرش میدونه واسه همین ساز مخالفت با سانگپائو رو میزنه و کارا رو واسش سخت میکنه

 


نلی موویز

ریا دختری فریبکار و زیباست که با مردای پولدار زیادی بوده ، اما در بین اونا بالاخره عاشق میشه و میخواد با نقشه با پسر پولدار ازدواج کنه ، که درست روز عروسی همه چیز توسط معشوقه سابش به هم میخوره اما ریا دختری نیست که به این راحتیا بیخیال همه چیز بشه و برای انتقام

 


نلی موویز

آچیرا به همراه تعدادی از همنوعانش از فضا به زمین میاد اما جا میمونه و نمیتونه برگرده. حالا 400 سال از اون زمان میگذره و آچیرا منتظره تا برگردن دنبالش. اما این وسط گیر یه دختر پرو و افاده ای به اسم فاحلادا میوفته که از قضا سوپر استار معروفیه. درست زمانی که آچیرا باید برگرده این دو نفر مفهوم عشق رو درک میکنن.

 


نلی موویز

داستان درباره ی دختر مدرسه ای به نام “فیونگلادا” است که در یه مدرسه شبانه روزی درس میخونه. ماجرا از اونجایی شروع  میشه که پدرش با ماشین مرد پولداری به اسم “تائن” تصادف میکنه و میمیره. تائن مرد سن بالایی است که زنش فوت کرده و با بچه ها و برادرش زندگی میکنه. بعد از تصادف و مرگ پدر فیونگلادا، تائن متوجه میشه که نامادری فیونگلادا تصمیم داره اونو به یه پیرمرد چینی بفروشه پس برای ادای دین و نجات فیونگلادا، تصمیم میگیره خودش با فیونگلادا ازدواج کنه ولی …

 


نلی موویز

تیان پسر یه خانواده متشخص و پولداره ، اما سابقه روانی داره و معتاده ، از طرفی مادر اون میخواد هر چه زودتر پسرش ازدواج کنه که بلکه همسرش بتونه پسرش رو از این منجلابی که هست نجات بده ، بخاطر همین یه مراسم جشنی رو تدارک میبینه که دخترای سرشناس رو با خانوادشون دعوت کنه که بلکه پسرش با یکی از اونا جور بشه ؛ که از قضا تیان ، دئونسیپ رو تو جشن میبینه و

 


نلی موویز

تاوان با عمه و دختر عمه اش به عنوان یه خدمتکار زندگی میکنه ، و عموی یاردفاح زمان بچگیش به باباش قول میده که وقتی بچه ها بزرگ شدن با هم ازدواج میکنن ؛ که یادرفاح اینو رد میکنه چون فکر میکنه پسر اون خونواده یه پسر دهاتی و بد ریخت و بی پوله ؛ تومرون پسر قصه ما یه بدهی گنده بالا میاره و میاد از یاردفاح کمک میخواد که بدهی رو صاف کنه که یادرفاح در مقابل پول یه نقشه ای میکشه که تاوان رو بجای خودش با پسر قصه ما وصلت بده ؛ ازدواج سر میگیره اما درست روز بعد ازدواج ؛ تاوان توسط شوهرش مزه واقعی جهنم رو میچشه .

 


نلی موویز

تانات و وسان پسران افسران پلیسی هستند که با هم بزرگ شدن. از کودکی ، هر دو می خواستن با ایدئولوژی یکسان پدراشون افسر پلیس بشن ، بعد از گرفتن سمت بازرس در بخش سرکوب جرائم مواد مخدر ، تانات این فرصت رو داره که با "واسان" در پیدا کردن فروشندگان مواد مخدر همکاری کنه.اونها همچنین با "سوپیکا" ، یک افسر پلیس زن با استعداد آشنا می شن سوپیکا به "چالانتورن" نزدیکه ، دختری زیبا که در همان محافل اجتماعی محبوب "سیا سونای" محبوبه که سابقه تجارت مواد مخدر را دارد. "چالانتورن" با دادن اطلاعات محرمانه به پلیس ، کار رو با اونها شروع میکنه که این امر اون رو به خطر میندازه. تانات همیشه برای محافظت از چالانتورن در کنارشه و اونا کم کم عاشق هم میشن. داستان مشابهی که برای "واسان" و "سوپیکا" بعد از گذراندن موقعیت های خطرناک پیش میاد و

 


نلی موویز

مرد عجیبی با حافظه گمشده در یک جزیره ظاهر می شود. در آنجا او با مویا ملاقات می کند ، عاشق می شود و شروع به ساختن یک تفریحگاه جزیره می کند. ، با این حال درست زمانی که عشق آنها شکوفا می شود ، یک زن باردار وارد می شود و ادعا می کند این مرد شوهر او است
 

نلی موویز

لوکپات دختری باهوش و سخت کوشه که تورلیدره و هر تاجر یا آدم پولداری میبینه تموم سعیو میکنه مخ طرفو بزنه تا بتونه تو شهرستانشون سرمایه گذاری کنن ، از طرفی کین پسری مغرور از خود راضی و عصبیه که یه تاجر موفق و پولداره که از قضا میره شهرستان اینا که تصادف میکنه و حافظشو از دست میده و دختر قصه ما از این آقاهه مراقبت میکنه ، و بالاخره حافظه اون دوباره برمیگرده اما ، انگار کین نسبت به لوکپات نفرت داره و


نلی موویز

ماجرا درباره ی دختری به اسم تیانسی است که دوست پسرش بخاطر پول ولش میکنه و سراغ دختر پولداری به اسم راتیکورن میره. تیانسی از این موضوع، قلبش میشکنه و نسبت به همه ی مردا بدبین و متنفر میشه. بعد از این ماجرا، روزی، موقع رانندگی با مردی به اسم تیوا که از قضا برادر راتیکورن است، تصادف میکنه و پاهاش در این تصادف آسیب میبینه. البته تیانسی روحشم خبر نداره تیوا کیه ولی تیوا به خوبی تیانسی رو میشناسه. تیانسی بعد از تصادف، مجبور میشه به یک مرکز توانبخشی بره تا بتونه مجدد راه بره. در این مدت تیوا هم در اونجا ازش مراقبت میکنه. با وجود اینکه آشناییشون با بحث و جدل شروع میشه ولی کم کم بهم دل میبندن اما وقتیکه حقیقت مشخص میشه، اوضاع بینشون پیچیده میشه …

 


نلی موویز

راوی و جانسین سه ساله که با هم ازدواج کردن ولی بچه دار نشدن ، ، از طرفی فشار های خانواده راوی برای بچه دار شدن روز به روز بیشتر و بیشتر میشه اما راوی از عشقش به همسر دست نمیکشه ، از قضا جانسین یه دوست دوران بچگی داره که جفتشونم عاشق یه مرد بودن ولی جانسین اونو ازش ه بود ولی جانسین فکر میکرد ماگذشته هاس و همه چیز فراموش شده اما ریتا کینه بزرگی تو دلش هست ، جانسین ریتارو به عنوان یه رحم اجاره ای میخواد استخدام کنه ، اما ریتا نقشه های دیگه ای تو سر داره و مادر جانسین به اون هشدار میده که مراقب ریتا و رفتاراش باشه ، که جانسین یه برادر زیبا و خوتشیپ  داره که تو نگاه اول مجذوب ریتا میشه ، با اینکه ریتا هم عاشق اون میشه اما بیخیال انتقام و کینه ای که داره نمیشه و میخواد با این رحم اجازه ای انتقامشو از جانسین بگیره .

 


نلی موویز

لحظه ای که چشماشو باز کرد ، متوجه بدن بدون لباسش شد و مردی کنار اون روی شکم خوابیده بود."چون پانزا" ، زن زیبایی که مست شده بود و به یک شبه زندگیشو به جهنم کشید و شد مادر مجرد که تصمیم گرفت فرزند خودشو به تنهایی بزرگ کنه و نمیخواست از شوهر یه شبه اش چیزی درخواست کنه  اما با این حال ، هیچ چیزی نمیتونه مانع سرنوشت بشه ، چون سرنوشت خواسته بود دوباره زن و شوهر همدیگه رو ملاقات کنن .
 

نلی موویز

سونقکران یه زن باز واقعیه که یه پسر هم داره (په). مادرِ په وقتی جوون بودن اونو ترک میکنه تا با یه مرد دیگه باشه. کران دلش میشکنه و دیگه با مثه اسباب بازی رفتار میکنه تا اینکه بهش لقب "زن باز شکست ناپذیر" رو میدن. این وسط کران ما به یه زمینی چشم داره و واسه بدست آوردنش دختری به اسم اینگجون رو عاشق خودش میکنه اما وقتی به خواسته اش میرسه ولش میکنه. خواهر اینگجون (اینگداعو) میخواد انتقام خواهرش رو بگیره اما چون خوشگل نیست میدونه کسی مثه کوان عاشقش نمیشه، برای همین به کمک دوستش خودشو به زنی جذاب به اسم داعوپراداب تبدیل میکنه و.
 

نلی موویز

خون راج یه فرد الاف و زن بازه که زندگی و دنیا رو به سرسری گرفته بعد از تحصیل در اروپا به تایلند برمیگرده،  ولی یک روز وقتی از کنار یک رودخونه رد میشه پیکول رو میبینه که در حال غرق شدنه و تو آب میپره و نجاتش میده و از اون لحظه عشق این دو شروع میشه ولی مهمترین مانع این عشق , اختلاف طبقاتی اون هاست .ساراپی زنیه که مدت طولانی عاشق راج هست ولی وقتی دست رد به سینش میخوره دستور میده که تمام خانواده پیکول رو به بدترین شکل بکشن و پیکول وقتی نظاره گر این ماجرا میشه از روی غم , تا آخرین نفس فلوت میزنه تا اینکه میمیره . در زندگی دوم پیکول تبدیل به روحی شده که مملو از کینه و انتقامه و منتظره تا هر چه زودتر از تمام کسانی که مسبب ناراحتیش بودن انتقام بگیره ولی .
 

نلی موویز

پسر ( ماهاستاجان ) یه نماینده ی ، یه پسر بیعرضه و بی خاصیته که هیچ کاری بغیر از خراب کاری بلد نیست ، اون با دوست خواهرش رابطه داره و خیلی ازش خوشش میاد و میخواد با اون ازدواج کنه ولی پدرش مخالف این وصلته چون اون میخواد پسرش راه و چاه بلد بشه و میخواد با یه دختر روستایی ازدواج کنه ، اما پسرش قبول نمیکنه بخاطر همین پدره شرط میزاره که به مدت یک سال بره روستا کنار دختر ( بای مون ) کار کنه بلکه رضایت بده اما ، ماهاستاجان و بای مون از ثانیه اول با هم دعوا میکنن تا.

 


نلی موویز

داستان درباره یه دختره ی به اسم پیوم که مادرشو بچگی از دست داده و زیر دست نامادری بزرگ شده ، باباش قمار بازی میکنه و اغلب اوقات خونه نیست زن باباشم مثل نامادری سیندرلا باهاش برخورد میکنه و ازش کار میکشه ، یه روز نامادری تصمیم میگیره پیوم رو به یه مرد پیر پولدار بفروشه و بابتش کلی پول میگیره ، اما درست همون شب پیوم کوچیکش فرار میکنه و با دوستش میرن یه شهر دیگه که اونجا خدمتکار هتل بشه که با ساترا مدیر هتل آشنا میشه ، پیوم و ساترا کم کم به هم نزدیک میشن و به هم علاقه پیدا میکنن ولی تا وقتی که ساترا میفهمه علت نابودی خونوادش ، پدر پیومه و بازی انتقام رو شروع میکنه  

 


نلی موویز

آرتسا یه مرد هوس باز و پولداره که دوتا زن داره ، اما با اینحال بعد از به یکی از کارمنداش (سوتیکا) اون رو حامله میکنه  اما با اینجال نه بچه رو قبول میکنه نه کارشو گردن میگیره ، سوتیکا نمیتونه تحمل کنه و خودکشی میکنه تاویکا خواهر کوچیک سوتیکا از خارج برمیگرده و دنبال انتقامه ، تاویکا انقدر بخاطر انتقام بد میشه که تبدیل به یه هیولا میشه که هر کسی رو بخاطر انتقامش له میکنه حتی عشقش رو
 

نلی موویز

این سریال داستان زندگی یه دختر بازیگره که از بچگی دنیا باهاش ناعدالت بوده ، نه از خونواده شانس آورده نه عشق ، پسر قصمون هم یه تاجر خیلی موفق و پولدار و خشک و عصبیه که تو یکی از سفر های تجاریش با این خانم بازیگر روبه رو میشه و میخاد به هر طریقی شده اونو مال خودش کنه ، حتی به زور

 


نلی موویز

اورچان پسری پولداریه که بر اثر یه اتفاق راهی بیمارستان میشه و اونجا پرستاری به اسم کاراکاده رو میبینه و یه دل نه صد دل عاشقش میشه ولی خوب اثبات عشقش برای زن سرسختی مثل کاراکاده آسون نیست.

 


نلی موویز

بازرس چاناتیپ بعد از اینکه از یه گروه قاچاق مواد مخدر رو دست میخوره مجبور میشه به خاطر کارش به عنوان گی پیش نوبدائو که یه زن شه و کثیفه زندگی کنه . اونا اولش خیلی باهم درگیری پیدا میکنن ولی به مرور زمان اینکه درگیری ها تبدیل به عشق میشه و .

 


نلی موویز

وایا یه یتیمه که مردی به سرپرستی قبولش کرده و بهش قاتل بودن رو یاد میده. اون همیشه تنها بود تا وقتی که پاوارین که یه هنرمنده رو دید. پدر پاوارین، تاناتات یه تاجر پولداره. هیچکسی نمیدونه اون یه مرد بدیه که مواد مخدر میفروشه. تاناتا میاد وایا رو برای کشتن دشمناش استخدام میکنه. وایا و پاوارین عاشق همدیه میشن . اما پدر دختره عشقشون رو ممنوع میکنه . بعد بابائه به پاوارین نشون میده که پسره یه قاتله . این اخرین ماموریا وایا بود همونطوری که به دختره قول داده بود به خاطرش قاتلی رو ببوسه بذاره کنار. پاوارین احساس شرمندگی میکنه و رابطه ش رو با وایا قطع میکنه و….
 

نلی موویز

داستان درباره ی زنی زیبا و معروف به اسم لینین است که همیشه از جذابیت و زیباییش برای اغفال کردن مردا استفاده میکنه. به قول معروف اونا رو تا لب چشمه میبره و تشنه برمیگردونه .او از بازی دادن مردا لذت میبره و از اینکه میبینه مردا تو کَفِش هستن خوشش میاد. تا اینکه مردی جذاب به اسم تین وارد زندگیش میشه و لینین کم کم عاشقش میشه چون تین نسبت به همه ی مردایی که تو زندگیش بودن،فرق داره ولی لینین خبر نداره که احساس تین بهش واقعی نیست و با هدف وارد زندگیش شده. حقیقت از این قرار بود که نامزدِ خواهر تین، یکی از مردایی بود که دور و بر لینین می پلکید و عاشقو شیدای لینین شده بود به طوریکه حتی بخاطر لینین، نامزدیشو بهم میزنه. با بهم خوردن نامزدی، دنیای خواهر تین خراب میشه و آخر تصمیم میگیره خودکشی کنه. مرگ خواهر تین، ضربه ی مهلکی به تین و خانواده اش وارد میکنه. از طرفی مادر تین هم، با شنیدن مرگ دخترش سکته میکنه و فلج میشه. حالا تین تصمیم گرفته مسبب بدبختی زندگی خودش و خانواده اش رو پیدا کنه و انتقام بگیره. پس با نقشه وارد زندگی لینین میشه. آیا تین میتونه یه روزی مرگ خواهرش را فراموش کنه و یا کسی که باعث مرگش شده رو ببخشه؟

 


نلی موویز

تاکاشی و پسرعموش تو کالج در س میخونن این دوتا رفیق فابریک هم ان ،تاکاشی پرایدو رو که یه دختر ساده و زیباست رو میبینه و کم کم عاشقش میشه این وسط ریو کاری میکنه رابطه بین این دو کفتر عاشق شکل بگیره. جریان داستان وارد بخش رمانتیکش میشه ولی در پس هر خوشی ،غمی نهفته اس. پرایدو میفهمه که تاکاشی نه تنها نامزد داره حتی اینو میفهمه که اون و پسر عموش عضو باند مافیایی خطرناک گوکودو هستن و در اصل این دو وارث اصلی گروه مافیا و به نوعی پدرخوانده بعدی میراث خانوادگی شونن ،حالا پرایدو در مخمصه بدی گیر کرده. در طرف دیگه داستان ،داستان ریو و دختری دبیرستانی که نامزد اجباری ریو هست روایت میشه، ریو میلی به این وصلت نداره چون مایومی رو در سطح یک زن نمیبینه بیشتر اون رو دختری بچه ایی بازیگوش میبینه که فقط بلده تکالیفش رو به موقع حل کنه ولی مایومی سخت شیفته ریو هستشحالا خورشید طلوع کرده و داستان رقم میخوره اما بعد غروب خورشید چه عشق ها که شکست نخواهد خورد.
 

نلی موویز

بپیا دختریه که یتیمه دوران بچگیش با یه پسر از خانواده پولدار دوست بوده ، مونتا با نزدیک ترین دختر دوست خونوادگیشون نامزد میشه اما درست بعد نامزدی مادر مونتا میمیره ، مونتا نمیتونه مرگ مادرش رو قبول کنه اما برای ادامه تحصیل میره خارج کشور ، به فکر اینکه نامزدش یعنی ویادا منتظرش میمونه اما ویادا هر شب با یه مرد در حال خوشگذرونی بوده ،و به همه اونا اسمشو بپیا معرفی کرده،  ماه ها میگذره و مونتا برمیگرده و متوجه قضایا میشه اما .

 


نلی موویز

یه سوتفاهم بین مک و اینترا باعث میشه مک شکست عشقی بخوره و بابتش تصمیم بگیره خودکشی کنه که در آخر به کما میره ، پون که برادر مکه متوجه قضایا میشه و تشنه انتقام از اینترا میشه و به عنوان محافظ و بادیگارد نزدیکش میشه اما روز به روز نزدیکی اینا شدت میگیره و یه عشق ممنوعه بوجود میاد و
 

نلی موویز

1000 سال پیش پرنس آریا دوتا زن داشته که یکیشون رو بیشتر دوست میداشته اون یکیم آمپر میچسبونه که چرا اونو دوست داره میوفته دنبال انتقام گرفتن. حالا بعد از 1000 سال با پیدا شدن یه شهر قدیمی و کاوش باستان شناسان , روح خبیثی ظاهر میشه که هدفش انتقام گرفتن از افرادی تو زندگی قبلیش هست .
 

نلی موویز

ریام زنیه که بعد از شکست عشقی های زیاد تصمیم میگیره تا تنهایی زندگی کنه و به هیچ مردی اجازه نده وارد زندگیش بشه .ولی همه چیز اونطور که انتظار داشت پیش نرفت و اون مجبوره با مردی ازدواج بکنه وگرنه.

 


نلی موویز

داستانی از تقابل عشق گذشته و آینده پیمپی و کریت مدت زیادیه که باهم هستن ولی این رابطه طولانی مدت چیزی جز یه سردرگمی بزرگ برای پیمپی نیست . روزی کریت, مادربزرگ پیمپی ملاقات میکنه و مادربزرگش کریت رو ترغیب میکنه تا از خونه ای دیدن کنه . خونه ای که راز های عجیبی در خودش داره و از همه مهمتر روح زنی که سالیان سال در انتظار انتقام از خواهر دوقلویش به خاطر عشق نافرجامش نشسته .
 

نلی موویز

گونتا توسط خانواده ای استرالیایی به فرزندی پذیرفته شد اما تو همون دوران کودکی هم مورد ازار و اذیت زیادی قرار گرفت و پا به فرار گذاشت وقتی بزرگ شد یه روز به صورت اتفاقی با خواننده مشهور ملاقات میکنه ، اینا کم کم به هم نزدیک میشن و درنهایت عاشق هم میشن  اما .

 


نلی موویز

یینگ آی دختری مغرور و از خانواده سلطنتی. در نوجوانی پدر یینگ آی کاری کرد که از دوست مادرش جو سوا که مردی چینی تایلندی بود متنفر باشه. همینطور یینگ آی معتقده که مقصر مرگ پدرش جوسوا. خانم راتتاناوالی (مادر یینگ آی)  حاضر شده پول جوسوا قبول کنه تا بتونه بدهی های عقب افتاده شوهرشو پرداخت کنه همینطور بتونه کاخ پراکاردیت از دست پراسیت (عموی یینگ آی ) در بیاره. اما مسائل وقتی پیچیده تر میشه که پراسیت پول قبول نمیکنه و میگه این پول باید مال خود یینگ آی باشه و پراسیت برای رسیدن به کاخ هر کاری میکنه حتی حاضره یینگ آی بکشه،  جو سوا برای نجات جان یینگ آی میخواد اون با جوان ترین سرش یعنی رام ازدواج کنه اما رام از این ازدواج قبول نمیکنه از طرف دیگه راب (پسر بزرگ جوسوا) با خوشحالی حاضره با یینگ آی ازدواج کنه و برای رسیدن به این خواسته هر کاری میکنه. پس از ازدواج یینگ آی در موقعیتی قرار میگیرد که بین پدرش و جوسوا طرف یکی باشد و او مجبور میشه از بین پدرش و راب یکی انتخاب کنه. حالا یینگ آی میخواد نفرت گذشته رو ادامه بده و یا میخواد این نفرت تمام کنه و با راب به خوبی و خوشی زندگی کنه؟ آیا آخر خانم راتتاناوالی در نهایت گذشته  برای دخترش توضیح میده ؟ در نهایت یینگ آی میان راه قلب و راه عقلش کدومو انتخاب میکنه ؟
 

نلی موویز

یه مدل و بازیگر زیبا ، مظنون به قتل و سرقت الماس میشه ، پلیس قصه ما یه آدم خوش قلب و خوشتیپه که باور میکنه این خانم بازیگر بیگناهه و بخاطر همین تصمیم میگیره بهش کمک کنه تا بی گناهی اون ثابت شه و در این حین اونا عاشق هم میشن .

 


نلی موویز

لومدا قرار بود با بالام ازدواج کنه اما از اونجا که ازدواجشون یهویی تصمیم گرفته شده نه همو دیدن نه همو میشناسن بخاطر همین لومدا تصمیم میگیره با یه لباس مبدل اونو امتحان کنه و به چالش بکشتش

 


نلی موویز

لوگان که رئیس مافیاس تو هنگ کنگ زندگی میکنه ، سارا هم یه پزشک مخفیه ، یه روز که دشمنای لوگان بهش حمله میکنن ، بدن زخمی اونو تو پارک رها میکنن که دختر پزشک ما اونو معالجه میکنه ، لوگان فراموشی میگیره و چیزی یادش نمیاد ، اما به مرور عاشق پزشک مهربون میشه ،  مدتها میگذره و دوباره توسط تیم دشمنش ربوده میشه این بار با زدن ضربه های متعدد به سرش ، لوگان همه چیو به یاد میاره اما اینبار عشقشه که از حافظش پاک شده .

 


نلی موویز

پایوت و تر با هم زن و شوهر تازه ازدواج کرده هستن ، ; که برای ماه عسل میخواستن برن که پایوت باید میرفت ژاپن اونجا با یه دختری آشنا میشه که از بچگی با نفرت بزرگ شده و عقده هایی داره که چون از بچگی خودش خوشبختی رو لمس نکرده دوست نداره کسی خوشبخت باشه .

 


نلی موویز

یک پسر بی پروا مدرن به گذشته منتقل می شود و در آنجا با پدربزرگ بزرگش شبیه ظاهر می شود. برای اینکه به نوعی به زمان حال برگردد ، او به کمک پدر بزرگش احتیاج دارد. وقتی او در زندگی عاشقانه پدربزرگش شرکت می کند ، هرج و مرج می شود. اگر او چه کسی بزرگ و مادر بزرگ خود را تغییر دهد ، او از وجود خود دست خواهد کشید. او چه درسهای ارزشمندی خواهد آموخت و چگونه به زمان حال بازگشت؟

 


نلی موویز

500 سال پیش ، الهه مار کبری توسط معشوقش شاهزاده چایاونگ تو آتیش سوزونده میشه ، حالا اون برگشته تا از معشوقه خودش که عشقی که نسبت بهش داشت رو بدهکاره رو مجازات کنه و انتقام بگیره .

 


نلی موویز

کان که یه پسر خیلی دختر باز و مغروریه با هر جور دختری بگی در رابطه بوده اما یه روز یه دختر معصوم و ساده میبینه که تصمیم میگیره اونو هم فریب بده و عاشق خودش کنه ولی اینبار کارما جوابشو میده .

 


نلی موویز

راتاوان (وان) دختر پولدار و زیباییه که برادرش رو در تصادف عجیبی از دست داده . بعد از ازدواجش با مردی که عاشقشه، توسط یه سری افراد یده میشه . اونا ، راتاوانو به جزیره ای میبرن تا بعد از دست درازی بهش ، سر به نیستش کنن.  از طرفی، قهرمان داستان وارد ماجرا میشه . نابون صاحب جزیره و تاجر پولداریه که راتاوان رو از دست راه نجات میده.  اوایل این دو نفر با هم نمیساختن ، ولی کم کم بهم اعتماد میکنن و عاشق هم میشن ولی اونا باید هر چه زودتر باید این احساس رو از بین ببرند چون راتاوان قبلا ازدواج کرده برای همین نابون به راتاوان قول میده تا ابد ازش مراقبت کنه و اونو به بانکوک میفرسته ولی .

نلی موویز

داستان این سریال در رابطه با روح دختری دبیرستانی که پنج سال پیش جان خود را از دست داده و پسری دانشجو و جن گیر میباشد که توانایی دیدن و شنیدن صدای ارواح را دارد. چیزی که پسر در رابطه با خود متوجه می شود این است که می تواند به ارواح دست بزند و با آنها مبارزه کند. لذا در مواقعی که محتاج پول است و نمی تواند کار پاره وقت با دستمزد مناسب پیدا کند، آگهی های آنلاین برای جن گیری می گذارد. یک شب برای گیر انداختن یک روح استخدام می شود و با روح دختری دبیرستانی مواجه می شود و …
 

نلی موویز

داستان درباره ی یه افسر نیروی ویژه پلیس به اسم کاپیتان هین است که خیلی به کارش اهمیت میده به طوریکه بخاطر کارش، همسرش ازش دور میشه و به مردی به اسم کیم که دوست قدیمی هین است نزدیک میشه. این ماجرا باعث میشه هین به شدت بهم بریزه. تو همین اوضاع به دلایل مختلفی با دختری به اسم تیا برخورد میکنه که اوضاع رو براش پیچیده تر میکنه حالا باید دید هین میتونه همه چیو به حالت اول برگردونه یا نه ؟

 


نلی موویز

سورن یه زنیه که از بچگی فقیر بدنیا اومده اون از همون بچگی به کار تن فروشی کودکان مشغول بوده ، و مورد آزار و اذیت خیلیا بوده ،  یه روز بر حسب اتفاق با یه مرد جاافتاده ( لوانگ ) که صاحب مقام بود ملاقات کرد همین نگاه اول باعث شد عاشقش بشه ، با اینکه لوانگ سه همسرو تعداد زیادی معشوقه داشت  ، همسرش چومچای که همسر اول و اصلی اونه حامله بود و پسر بچه ای بدنیا میاره که همین اتفاق خوشبختی موجب حسادت خیلی ها شده بود  اما تا وقتی ادامه داشت که سورن وارد خونواده اونا میشه .
 

نلی موویز

داستان در مورد دختری به اسم مایاست ، که از بس خوش شانس بوده که هر مرد پولداری حاضر بوده بهش مهربونی و کمک کنه بدون اینکه نسبت بهشون ذره ای محبت کنه ، اون انقدر با این جاه طلبیش پیش رفت که آخر از نظر ظاهر شبیه کسی شد که آرزوی هر مرد پولداری شد ، بعد ها اون با یه تاجر خیلی پولدار و مستقر آشنا شد ، مایا با دیدن این مرد تصمیم میگیره هرکاری کنه تا بتونه اونو عاشق خودش کنه و به هر طریقی از نامزد خودش جدا شه و با این مرد ازدواج کنه  اما .
 

نلی موویز

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها